یاد آن روزها بخیر .....
قسمت دوم
رفته گر بود تا چه رسد به پاسبان و درجه دار و افسر و .... . ادامه دارد .... محمد نجاتی
آری درخواست آزادی از قید این ظلمها بود، و به همین مقدار راضی بودیم و برای بدست آوردن آن از جان و مال و فرزندان گذشته بودیم چه رسد به اینکه به خود ببینیم تمام ارکان حکومت را به دست خود تعیین نمائیم و از نحوه عملکرد مسئولین مملکت انتقاد نمائیم (آنهم با صدای بلند و در ملأعام نه در خفا و توی پستوها) حتی اگر بالاترین مسئول کشور باشد.
امروزه شرعاً و قانوناً آزاد هستیم، بلکه موظفیم که در تعیین مسئولین نظام، چه رهبری که از طریق مجلس خبرگان است و چه ریاست جمهوری که رأس قوه مجریه است و چه نمایندگان مجلس شورای اسلامی که وظیفه تدوین قوانین مملکت و نظارت بر اجراء صحیح آن را بر عهده دارند شرکت نمائیم.
در زمان اختناق سلطنتی کسی جرأت نوشتن حتی یک کلمه سیاسی را نداشت، اما اکنون صفحات روزنامه ها و مجلات و حتی کتابهای گوناگون پر است از مطالب سیاسی و انتقاد از مسئولین، تا جائیکه برخی از آنها پا را از مرز آزادی هم فراتر گذارده و بر علیه نظام مردمی گام برداشته و طی طریق می نمایند! و زحمت تشکر و قدردانی از آن خونهای پاک بر زمین ریخته شده را هم بخود نمی دهند که این فضای آزاد را برای آنان به وجود آورند! .
البته ناگفته نماند که این قسم آخر نیز از نوع همان آزادیهای ست که در ابتدا برشمردیم. در پایان این قسمت بد نیست نقل قولی را که فردی از یکی از مراجع عظام تقلید آن زمان نقل می نمود بازگو نمایم: آن فرد نقل می کرد، روزی به خدمت آن حضرت رسیدم و ایشان را به شدت متأثر و ناراحت دیدم که حتی اشک از چشمان مبارکشان سرازیر بود سئوال کردم، آقا چه شده است؟ فرمود چه کنم از دست ... اشاره به یکی از فرزندان شان داشتند، که من حتی آب هم که می خورم ایشان به ساواک گزارش میدهد.
این بود وضعیت آنروزها که حتی مراجع عظام تقلید نیز در منازل خود تحت نظر بودند و کوچکترین حرکت آنها کنترل می شد.
آنچه در این بخش گفته شد واضح است روی سخن با بزرگترهاست که آن دوران را درک کرده و خود در ایجاد جمهوری اسلامی به رهبری امام راحل(ره) شرکت داشته اند و الّا جوانانی که در آن زمان نبوده اند وحکومت دیکتاتوری شاه را درک نکرده اند به عمق معنی این سخنان پی نخواهند برد. از این روست که وظیفه بزرگترها دو چندان سنگین خواهد بود، باز هم بی مناسبت نیست که خاطره یی را نقل نمایم تا شاید قدری به خود آییم، در دوران انقلاب از آنجائیکه به رسانه های داخلی مخصوصاً رادیوی حکومت نمی شد اعتماد کرد، اکثر آنهائیکه می خواستند اخبار انقلاب را دنبال کنند از رادیوهای بیگانه استفاده می نمودند، و من یک شب رادیو تاجیکستان را که در آن زمان تحت حکومت شوری سابق بود گرفته بودم، اتفاقاً آنها هم از وجود آزادی در آنجا تبلیغ می نمودند، در همین رابطه خبرنگار آن رادیو اعلان کرد که امسال از اتحاد جماهیر شوری یک نفر مسلمان به مکه مشرف شده است و ما می خواهیم با این حاجی مصاحبه ای انجام دهیم، سپس خبرنگار شروع به مصاحبه و پس از سئوالاتی در مورد حج، از آن حاجی سئوال کرد، شما چند فرزند دارید؟ ایشان در پاسخ گفت یازده فرزند که پنج دختر و شش پسر یا بلعکس، که اختلاف از ذهن نگارنده است، بعد از آن خبرنگار پرسید: آیا فرزندان شما هم مانند خودتان مسلمان هستند یا اعتقادات دیگری دارند؟ آن حاجی پاسخی داد که بسیار تکان دهنده بود و واقعاً اینجانب در آن لحظه به خود لرزیدم و به خدا پناه بردم! چرا که پاسخ آن فرد مسلمان حاجی این بود که، در اتحاد جماهیر شوری عقیده آزاد است و ما کاری به کار فرزندان خود نداریم که چه عقیده ای را انتخاب می کنند!!! و امروز که وضعیت بعضی از جوانهای خودمان را می بینیم که چگونه نسبت به ارزشهای انقلاب بی توجه اند و بی باکانه نوارهای موسیقی مبتذل از خوانندگانی که به قول خودشان از آن طرف آب آمده است را در خودروهای شخصی چه مسافرکش و چه غیر مسافرکش پخش و صدای آن را بحدی بلند می کنند که هنگام عبور از خیابان، عابرین و ساکنین دو طرف خیابان را آزار می دهند و هیچ توجه به اعتقادات جامعه ندارند و وقتی هم که به آنها تذکر داده می شود به همه مقدسات توهین می کنند، به یاد گفته آن حاجی تاجیکستانی می افتم که نکند در کشور ما هم که مهد اسلام ناب بوده و هست، آزادی به حدی رسیده باشد، عقیده که جای خود را دارد! توهین و بی حرمتی نسبت به عقیده دیگران نیز آزاد شده باشد! که در آن صورت باید پناه بر خدا ببریم و بخواهیم که از این پس خود حفاظت از دینش را به عهده بگیرد و ما بندگان ضعیف و ناتوان را حتی فرائض امر به معروف و نهی از منکر را فدای مصالح دنیوی خود نموده ایم معذور بدارد و حجت خود را جهت پالایش مظاهر کفر از دین مقدس اسلام مأمور قیام فرماید.
مگر پدران و مادران که دوران انقلاب را دیده و خود در بوجود آوردن حکومت اسلامی دخیل بوده اند، آن روزها را برای فرزندان خود تشریح نکرده اند و نگفته اند که خواست ملت مسلمان از ایجاد جمهوری اسلامی چه بوده است، (که وقتی سوار خودرو شخصی جهت عزیمت از ترمینال جنوب تهران به حضرت عبدالعظیم می شویم، در روز رحلت پیامبر مکرم اسلام و دومین امام شیعیان جهان، نوار موسیقی با صدای خواننده زن می گذارد و وقتی که برایش توضیح داده می شود که امروز چه روزی است و تمام مشاغل تعطیل است و مردم مشغول عزاداری هستند، تو چرا این نوار را پخش می کنی؟ وقیحانه همه چیز را به باد اهانت می گیرد.)